داستان کوتاه و آموزنده الاغ و چاه
چگونه بر مشکلات غلبه کنیم

الاغی که در چاه افتاد

کشاورزی صاحب الاغ پیری بود که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه تلاش کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،
کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
هر بار که مردم به چاه خاک می ریختند الاغ خاک را از پشت خود می‌تکاند و روی آن می‌ایستد. با این کار الاغ توانست با تکاندن خاک از روی خود و ایستادن روی لایه‌های جدید خاک به دهانه چاه برسد و باعث تعجب کشاورز و مردم شود.
انسان هم در زندگی با مشکلات بسیاری روبرو می‌شود. اما کسی از این مشکلات سربلند و پیروز بیرون می‌آید که نگذارد آنها او را از پای درآروند انسان موفق از مشکلات به نفع خود استفاده میکند و راه پیروزی را می سازد.
زندگی تون شاد و موفق ...